می توان در جلوه این معشوق، دل بی تاب صائب تبریزی
را دید۔
به قدری این جلوه، عظیم است که هیچ مانعی برایش
وجود ندارد۔
میتوان در زلفِ او دیدن، دلِ بیتاب را
پردهپوشی چون کند شب، گوهرِ شبتاب را
غیرتِ طاقِ دلاویزِ خمِ ابروی او
همچو ناخن میخراشد سینهٔ محراب را
دیدهٔ حسرت عنانِ عمر نتواند گرفت
هیچ دامی ، مانع از جولان نگردد آب را
چون عنانداری کنم دل را، که چشمِ شوخِ او
شهپرِ پرواز میگردد دلِ بیتاب را
در لباسِ عاریت چون ابرِ آرامش مجو
برقِ زیرِ پوست باشد جامهٔ سنجاب را
خاکیان را بحرِ رحمت میکند روشنگری
موجهٔ دریاست صیقل، ظلمتِ سیلاب را
صائب تبریزی
دوشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۴ | 13:10