( انسانیّت ، یادگار تاریخ است و غم فقدان
آن ، یادگاریِ این زمانه است. زمانه ما ، کویری
تشنه است که بارانی نمی بیند. معشوق ، عشق
و وفا است و باید خالصانه تلاش کرد تا این
بیقراری دوران ، به قرار برسد) :
دل و عشق باوفایان ، همه جا نثار گشته
غمِ یادِ یادگاری ، غمِ یادگار گشته
ز نظر به عمق دوران ، دل هر بشر بنالد
که ز شر بشر به شر شد همه جا شرار گشته
همه در زمان تشنه ، به سراغ قطره عشقی
بروند در کویری ، همه تشنه زار گشته
منگر دگر زمان را که ز بعدِ فقرِ باران
به جز آن خزان نبینی ، دل بی بهار گشته
خودِ عشقِ یار گشتی ، پس از آن خلوص گوید
که قرار او بیاید ، دل بی قرار گشته
📚از : کتاب عمق بیکران ، صفحه 48
چهارشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۹ | 20:36